وقتی در سال ۹۲ آقای روحانی در مناظره های تلویزیونی با فنّ سخن، از رقیبان جلو افتاد، طرفداران و هواداران او بسیار شاد شدند و این کاربرد فنّ بیان، آنها را به تحسین وا داشت. در آن زمان همه دوستداران ایشان گمان می کردند کسی که در سخن اینچنین مهارت دارد در عمل هم دست برتر دارد و مشکلات اقتصادی را با قدرت حل می کند. گذشت زمان لازم بود تا در صحنه اجرا، این گمان آزموده شود و اکنون می توان نتایج آزمون چهار ساله را با چشم مشاهده کرد.

ابتدا در همان تبلیغات انتخابات سال ۹۲ سخنان شورانگیزی در مورد حل مشکلات کشور بیان شد و وعده داده شد صد روزه مشکلاتی از اقتصاد و اشتغال حل شود. زمان گذشت و هیچ نشانه ای از حل مشکل دیده نشد، این اولین آزمون آقای سخنران در صحنه عمل بود. هواداران نمی دانستند در مقابل این وعده بزرگ عمل نشده چه جوابی باید به منتقدین بدهند.
آقای رئیس جمهور با استفاده از فنّ سخنوری، مشکل را حل کرد و در یک مراسم عمومی، تقصیر را به گردن دولت قبل انداخت و فرمود این دولت، خزانه خالی  و اقتصاد ویرانه تحویل گرفته و حتی در پرداخت حقوق کارمندان مشکل دارد.

نتیجه این فناوری کلام این شد که مخاطب، نه تنها وعده صد روزه را رها کرد بلکه قدردان دولت شد که با خزانه خالی حقوق  کارمندان و یارانه مردم را پرداخت می کند. اخیرا هم در سخنرانی دیگری فرمودند اصلا چنین وعده ای در کار نبوده و چنین حرفی عاقلانه نیست و آن وعده هم از روی سایت رئیس جمهور برداشته شد.

پس از آن، در موضوع برجام نیز که کارشناسان، نقاط ضعف مذاکرات و توافقات را بیان می کردند، ایشان به جای اقدام عملی  برای رفع ضعف ها، با فنّ خطابه، هر بار سؤال کننده را زیر سؤال برده و برای جلب حمایت مردم تکرار می کردند عاقلانه نیست با همه دنیا  ستیز کنیم. با این بیان، که هر انسان منصفی آن را می پذیرد و با این فنّ جدل، هم اقدام عملی برای اصلاح روند مذاکرات منتفی می شد هم پاسخ  به انتقادها منتفی، و هم  سخنران، خود، در جایگاه  مدعی قرار می گرفت و طرفداران و هواداران را  که در مقابل انتقادهای منطقی پاسخی نداشتند، خشنود می کرد.

وقتی از او اجرای سیاستهای اقتصاد  مقاومتی مطالبه می شد، به جای عمل کردن به این سیاستهای ابلاغ شده و ارائه گزارش کار به مردم، با فنّ سخن، بعضی فعالیت های روزمره اقتصادی که قبلا هم انجام می شد، به عنوان اقدامات دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی معرفی و  دولت، قهرمان اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و منتقدان، بی خبر از واقعیات کشور معرفی می شد ند.

وقتی در سال ۹۴ یعنی دوسال پس از شروع کار دولت، چهار وزیر در نامه ای رسمی و علنی به رئیس جمهور وضع اقتصاد کشور را به علت ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت و رکود سنگین، در آستانه بحران معرفی کرده و خواستار اقدامی  ضرب العجل شدند، مردم و حتی طرفداران دولت توقع داشتند رئیس جمهور عملیات ضربتی ویژه ای را برای رفع بحران آغاز کند، ولی ایشان باز هم با سخن و نه با عمل به این نامه پاسخ داده و با یک دستور رسیدگی، مسئله را به جلسات داخلی و بی سرانجام حواله نمود و تا امروز هیچ کس هیچ ضرب العجلی و هیچ برنامه مؤثری ندید و هیچ تغییری هم در تیم اقتصادی دولت مشاهده نشد. مسئولین دولتی  در سخنرانی گفتند منظور از بحران، بحران واقعی نبوده و بازهم با صراحت تأکید شد که رکود پایان یافته است.

سه سال به این ترتیب با فنون سخن و سخنرانی و غفلت از عمل و اجرا، با شادی و تحسین هواداران گذشت و برجام که در سخنرانی های رئیس جمهور، آفتاب تابان، فتح الفتوح و مشکل گشای همه امور و کلید حل همه معضلات کشور معرفی شده بود بالاخره به مرحله اجرا رسید. هرچه کارشناسان فریاد می زدند که در متن برجام، رفع تحریم وجود ندارد، آقای رئیس در سخنرانی های مکرر تصریح می کرد آغاز اجرا، نقطه پایان همه تحریمهاست و جشنها، تبریک ها، تقدیرها، اعطای نشانها و مدال های افتخار، موجی از تصوّر پیروزی در فضای عمومی کشور ایجاد کرد.
همان روز اول، آقای رئیس جمهور در یک مصاحبه پر بیننده خبری با افتخار گفت فقط ظرف چند ساعت که از اجرائی شدن برجام گذشت، هزار« «ال سی»» در بانک های خارجی گشایش یافت. با این حرف بزرگ، که به معنی برداشته شدن ناگهانی و لحظه ای تمام تحریم های بانکی و مالی و عادی شدن مبادلات پولی بود، غریو شادی به آسمان برخاست، ولی در میدان عمل خبر دیگری بود. هنوز چند روز از سخنرانی پر شور رئیس جمهور نگذشته بود که اعلان شد روز اول اجرای برجام یک شنبه بوده و تمام بانک های غربی تعطیل بوده اند.

وقتی سؤال شد هزار «ال سی» کجا گشایش یافته و سفیر کره جنوبی گفت ما هنوز مجبوریم از کره با چمدان پول بیاوریم، بازهم با استفاده از فنون مباحثه، گفته شد گشایش «ال سی» مراحل بسیار پیچیده و طولانی اداری و بانکی دارد و به این سادگی اجرایی نمی شود.

هنوز هم کسی نمی داند آن هزار «ال سی» که در سخنرانی گشایش یافت، درعمل چه بود و  چه شد؟

پس از اجرائی شدن برجام که بر اساس سخنرانی ها قرار بود همزمان، همه تحریم ها لغو شود، آمریکا، نه تنها تحریم ها را لغو نکرد، بلکه تحریم ها ی جدیدی هم تصویب و اجرا کرد و با صراحت گفت این کار مطابق متن برجام انجام شده است. همه دچار شوک شدند و طرفداران رئیس جمهور، نمی دانستند متن برجام چنین ضعفی داشته و چنین اجازه ای به آمریکا داده یا نقض یکطرفه برجام اتفاق افتاده  و این خسارت محض را چه کنند و چه پاسخی به منتقدان بدهند، که باز آقای رئیس جمهور فارغ از آنچه واقع شده بود، وارد میدان شده و با استفاده از فنّ خطابه  گفت ، ملت ایران شاد و مسرور باشند که برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشت و اگر دولت غیر از این، هیچ کار دیگری نکرده بود، همین یک کار برای دولت کافی بود.

باز هم هواداران از این همه هنرمندی رئیس جمهور در سخن گفتن لذت بردند و شادی رفع جنگ، همه جا را فرا گرفت.

پس از مدتی که تحریم سوئیفت رفع نشد و اصلا بانک های غربی از ترس آمریکا تمایلی به همکاری نشان ندادند و معلوم شد تحریم بانکی به شکل جدید بازهم ادامه خواهد داشت، همه جا این سؤال مطرح بود که فارغ از سخنرانی آقای رئیس، آیا در عمل هم  برجام، می تواند تحریم های بانکی را بر دارد یا نه؟

رئیس جمهور باز هم  با استدلال ساده ای، مشکل را حل کرد و در سخنرانی خود گفت جای هیچ نگرانی نیست، همه تحریم ها برداشته شده، فقط بانک های خارجی چون به تحریم ها عادت کرده اند و از آمریکا هم می ترسند، زمان لازم است تا کم کم این عادت را و این ترس را ترک کنند، باید به آنها زمان داد.

وقتی رئیس کل بانک مرکزی گفت نتیجه برجام برای ما تقریبا هیچ بوده، وقتی رئیس سازمان انرژی اتمی گفت سرمان کلاه گذاشتند و وقتی وزیر خارجه گفت تحریم ها فقط روی کاغذ برداشته شده و حتی از اشتباه خود در اعتماد به آمریکایی ها سخن گفت و چند کارشناس معتبر از مشاوران تیم مذاکره کننده هسته ای هم گفتند اگر ما بودیم هرگز برجام را امضا نمی کردیم و صریحا گفتند این توافق نه تنها ۵۰—۵۰ که حتی ۳۰ –۷۰ هم به نفع ما نیست، همه متوجه شدند که برجام، که در سخنرانی ها خورشید تابان و فتح خرمشهر است، در عمل، ضعف های بسیار بزرگی دارد و انتظار داشتند رئیس جمهور اقدامی عملی و مؤثر برای احقاق حقوق ملت و نجات برجام انجام دهد.

متأسفانه باز هم فارغ از صحنه پر خطر عملیات، آقای رئیس به اغراق و مبالغه در سخنرانی اکتفا نموده و بدون توجه به واقعیات میدانی، با چهره ای بسیار بشّاش در سخنرانی خود گفت از برکت برجام و از برکت رفع تحریم ها هر روز یک گشایش جدید حاصل می شود و فقط کافی است چشم ها را باز کنیم و گشایش ها را ببینیم!

واقعیت انکارناپذیری که دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند این است که در این چهار سال هر چه در میدان سخن، شور و نشاط و تحرک و هنرمندی بوده، در میدان عمل ضعف و سستی و رکود و بی تحرکی مشاهده شده است.

درفضای سخنرانی، وضع اقتصاد و تولید و کسب و کار عالی و درخشان بود، وضع اشتغال تحسین برانگیز بود، برجام هم مثل خورشید می درخشید و مثل ابر می بارید، تحریم ها و تهدیدها هم بالمرّه رفع شده بود، ولی در واقعیت، تحریم ها و تهدیدها و جسارت ها افزایش یافته بود، ثروت هایمان که قبلا بلوکه بود حالا مصادره می شد، افزایش جمعیت بیکاران، افزایش کارخانه های تعطیل شده، حجم عظیم طرح های عمرانی رها شده و خانه سازی های بر زمین مانده، تعداد زیاد کسب و کارهای ورشکسته و از رونق افتاده و میلیون ها پدر شرمگین از روی خانواده، هر انسان معمولی را هم به این آگاهی می رساند که در این چهار سال در صحنه عمل، سستی و بی کفایتی مزمن و بی سابقه وجود داشته است.

فاصله بین سخنرانی و عمل آن قدر زیاد است که حتی صدای هواداران آقای رئیس جمهور هم  در آمده است ولی گویی آقای رئیس جمهور اصلا گوش شان به این حرف ها بدهکار نیست و حتی در چنین شرایط بحرانی باز هم به جای اقدام و عمل چاره ساز و مؤثر، با تکیه بر فن بیان، تمام تقصیرها را متوجه دولت چهار سال قبل  دانسته، مصادیقی را  هم به عنوان شاهد سخن بیان می کند و در سخنرانی، دولت را، موفق ترین، کارآمد ترین و پاک ترین دولت ها معرفی می کند.

وقتی سر و صدای حقوق های نجومی بلند شد و خبرها آن قدر تکان دهنده و غیر منتظره بود که حتی هواداران دولت هم زبان به اعتراض گشودند، رئیس جمهور که با اعتراض گسترده مواجه بود باز هم راهی برای فرار از اقدام و عمل پیش گرفت، ابتدا با صدور یک بیانیه انقلابی، خود را قهرمان صف اول مبارزه با حقوق های نجومی معرفی و بی محابا دستور قاطعانه عزل مدیران و استرداد اموال را صادر کرد.

همه  گفتند عنقریب است که دولت دست دزدها را از بیت المال کوتاه کند، اما ماه ها بدون اقدام و عمل گذشت و جز جلسه و سخنرانی هیچ قدم مؤثری از دولت مشاهده نشد. به تدریج معلوم شد حقوق های صدمیلیونی و پاداش ها و وام های میلیاردی همه با اطلاع دولت و با  مجوز دولت بوده است. وعده رئیس جمهور برای برخورد قاطع با نجومی بگیران نهایتا به این نقطه منتهی شد که نه تنها یک نفر از سوی دولت به دادگاه معرفی نشد، بلکه به مردم گزارش داده شد که خلافی صورت نگرفته، و نجومی خواران، ذخیره های انقلاب بوده اند و به آنها ظلم شده است!
تازه معلوم شد دولت یازدهم دو خزانه داشته، یکی مربوط به یارانه مردم و وام ازدواج و کمک به تولید و اشتغال، که این خزانه از اول خالی بوده و هنوز هم خالی است و مصیبت عظما شمرده می شود، ولی خزانه دیگر برای نجومی خواران از ابتدا پر بوده و هنوز هم پر است!

وقتی مردم افزایش سرسام آور قیمت کالاهای اولیه زندگی خودشان را مشاهده می کردند، از رئیس جمهور توقع اقدام عملی  داشتند ولی در سخنرانی می دیدند که ایشان با شادمانی به مردم مژده می دهد که تورم تک رقمی و گرانی مهار شد. این همه گرانی افسار گسیخته  در اصلی ترین اقلام مورد نیاز مردم چیزی نیست که کسی نتواند ببیند و بفهمد و باز هم خودش را با ارقام و آمار فریب دهد.

امروز هم  وقتی می پرسند جوان های ما جلوی چشم ما، بیکار در خانه اند، پاسخ می شنوند بر اساس آمار رسمی، کارخانه های تعطیل شده به کار افتاده و جوان ها سر کار رفته اند. وقتی معترض می شوند که گشایشی در زندگی مان پدید نیامد، رئیس جمهور به جای اقدام عملی مؤثر و فوری، با کنایه می گوید عینک بزنید تا گشایش های روزانه را ببینید.
پس از سه سال که موضوع مذاکرات هسته ای در صدر توجه مردم ایران بود و همه از طریق رسانه های رسمی و عمومی کشور ده ها بار انتقادات، گله ها و شکایت های رهبر انقلاب را دیدند و در پایان نیز مشاهده کردند که رهبری قبول برجام را مشروط  به رعایت ۹ شرط کردند و همه دیدند دولت برخی  از آن شروط را عمل نکرد، حالا آقای رئیس جمهور پس از نقض عهد آمریکا و اروپا و ناتوان ماندن برجام در رفع تحریم های بانکی گفت ما هر کاری کردیم قدم به قدم با هماهنگی رهبری بوده است حیرت آور است که یک مسئول عالی رتبه کشور بدون توجه به عکس العمل های مردم و نارضایتی های گسترده آنها و بدون توجه به خطرناک شدن شاخص های اقتصادی و بدون توجه به هشدارهای اقتصاددان های همه جناح های سیاسی و بدون توجه به نارضایتی مراجع تقلید و حتی بدون توجه به گزارش های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که همه می گویند اوضاع اقتصادی بحرانی است، واقعیت را نادیده بگیرد و با درخشان توصیف کردن اوضاع، از عملکرد اقتصادی خود ستایش کند، آیا سخنرانی های بدون پشتوانه، می تواند هواداران مالباخته، بیکار و پشیمان را دوباره  برای ادامه یافتن دولت تحرک، به میدان آورد؟

در فرهنگ دینی ما، سخنی که خلاف واقع و مغایر با حقیقت باشد از اعظم  گناهان کبیره شمرده شده و وعده خلاف  به ویژه از سوی حاکمان به شدت تقبیح شده است.
در فرمان حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر که الگویی روشن و زیبا از حکومت  اسلامی، و دستوری صریح به حاکمان  است، تخلف از وعده، موجب خشم خدا و خشم مردم شمرده شده و با استناد به آیه «کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون»، خشم عظیم خداوند شامل حال کسی دانسته شده که به مردم وعده می دهد و به وعده خود عمل نمی کند. چه شده رئیس جمهور حتی  هشدارهای نزدیک ترین طرفداران دلسوز خود را هم نمی شنود.

یکی از ده ها نمونه، هشدارهای بسیار سنگین آقای صادق زیباکلام یکی از جدی ترین  طرفداران آقای روحانی است که با مشاهده سستی ها و ضعف های عملکرد دولت و بی توجهی به تذکرات مکرر، به ستوه آمده و سال گذشته صریحا در رسانه ها اعلان کرد: «آقای روحانی و تیم اقتصادی ایشان در برخی از دروس مردود شده ‌اند. آقای روحانی می‌ داند که رکود همچنان باقی است و عملا اقتصاد کشور در باتلاق رکود گیر کرده است و در بخش‌ هایی مانند اشتغال به ‌ویژه اشتغال فارغ‌ التحصیلان‌ دانشگاهی عملا بیکاری ادامه یافته است. اگر اعلام کنیم آمار بیکاری به مراتب بیش از آغاز سال است سخن گزافه ‌ای نگفته ‌ایم. در مقابل این هشدار بسیار جدی آقای رئیس جمهور اعلان می کند در اقتصاد به پیروزی رسیدیم، از رکود خارج شدیم و به رشد اقتصادی هشت درصد دست یافتیم.
این سخنان در حالی گفته می شود که مراجع تقلید فریادشان از بیکاری جوانان بلند است، باز هم آقای رئیس جمهور در سخنرانی خود می گویند من از وضعیت  اشتغال رضایت دارم!

چهار سال فرصت طلایی کشور بر باد رفت ، اینکه علی رغم همه واقعیت ها در جامعه ما رئیس جمهور بگوید روسفیدم که به تمام وعده هایم عمل کردم! این یک پدیده عادی نیست. در مناظره دیروز آقای قالیباف به روحانی گفت: شما قول ۴ میلیون شغل به مردم دادید. اما وی گفت : این واقعیت ندارد من چنین قولی را ندادم . بلافاصله  خبرگزاریها فایل صوتی وی و منبع این خبرها را منتشر کردند . اما ایشان همچنان در مقام انکار بر آمد و گفت این خبر دروغ است!

هواداران آقای رئیس جمهور اگر چه در این چهار سال، مثل دیگر اقشار ملت، خسارات سنگین مادی و معنوی متحمل شده  اند، ولی  تجربه و درس گرانبهایی آموخته اند که در آینده کشور و در انتخاب های آینده آنها  نقش تعیین کننده دارد، همان درسی که حکیم طوس به ما آموخت و فرمود: «بزرگی سراسر به گفتار نیست – دوصد گفته چون نیم کردار نیست.»

منبع: الف