حمیدرضا فرهمند در گفتوگو با خبرنگار شورا نیوز درباره مقوله کلافگی و سرگردانی جوانان اظهار کرد: آرا و نظرات مختلفی در این رابطه وجود دارد؛ صاحب نظران هر کدام نظرات خاص خودشان را دارند اما اگر بخواهیم یک نقطه نظر کامل و جامعی ارائه بدهیم که با آن نسخه بتوانیم این مشکل را برطرف کنیم، نیازمند تجزیه و تحلیل بسیار دقیقی است زیرا ما نمیتوانیم برای هر جوان یک نسخه ارائه بدهیم و بگوییم راز بیرون آمدن جوانان ایرانی از کلافگی بدین صورت است.
وی ادامه داد: چیزی که در میان جوانان در خصوص کلافگی وجه مشتر ک دارد، مسائل و مشکلات موجود در نظام خانوادگی آنها است؛ اگر فرد در یک خانواده پویا و با برنامه بزرگ شده باشد طبیعتاً تمام مراحل کودکی، نوجوانی و جوانی وی با برنامه خواهد بود؛ وقتی شما جوانی را پیدا میکنید که دچار کلافگی است ، یک جای کار در زندگی خانوادگی اشکال دارد؛ مثلاً پدر خانواده پولدار و مادر خانواده هم دکتر است، این خانواده پول دارند ولی وقت ندارند.
فرهمند گفت: خانواده دیگری وجود دارد که وقت دارد اما هنر استفاده کردن از وقت را ندارند؛ به طورمثال بیکار در خانواده نشستهاند و کاری انجام نمیدهند درحالی که میتوانند به پارک یا سینما بروند و از امکانات فرهنگی و تفریحی شهرداری استان خود استفاده کنند؛ میتوانند درمساجد ثبت نام کنند و همچنین کارهای فرهنگی واجتماعی انجام دهند اما آنها درلاک دفاعی بودند و وقت خود را صرف تلفن همراه می کنند به این کارها ترجیح میدهند.
وی خاطرنشان کرد: مقولهی دوم بحث چگونگی استفاده از فضای مجازی است؛ ما متأسفانه در جامعه قبل از آمدن یک وسیله به طور جامع فرهنگ سازی لازم را نکرده ایم ؛ برای مثال یک چیزی به اسم اینستاگرام میآید؛ در یک زمانی مثلاً یک یا چهار سال بعد تازه می شنویم که وسیلهای به اسم اینستاگرام وجود دارد؛ تازه آن را هم از افراد دیگر میشنویم؛ هیچ کسی برای ما مثلاً آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت جوانان و … خانوادهها را آموزش ندادند.
وی اذعان کرد: شبکههای اجتماعی فوق العاده ارزشمند هستند؛ مثلاً برادرتان سربازی در بندرعباس است و دلتان برای وی تنگ شده و از این طریق با او ارتباط برقرار میکنید؛ پس ما به این نتیجه میرسیم که استفاده درست را بلد نیستیم؛ فقط همه چیز را در بوق و کرنا کردیم که آقا فضای مجازی بد است و فقط داریم تهدید میکنیم که فضای مجازی خانوادهها را از هم دور میکند.
فرهمند ادامه داد: سومین گام از دید روانشناسی، آموزش دیدن در حوزه مهارت زندگی است؛ ما مهارت زندگی نداریم؛ زندگی را باید زندگی کرد اما چگونه؟ مثلاً رانندگی نیاز به گواهینامه و تجربه دارد؛ آدمها برای اینکه بتوانند زندگی کنند باید مهارت زندگی را بلد باشند؛ عمده ی زنها و شوهرها بلد نیستند با یکدیگر صحبت کنند و به همین علت برای همین روی میآورند به فضای مجازی.
این روانشناس گفت: به چه دلیل گرایش به حیوانات خانگی زیاد شده است؟ زیرا حیوانات از دستورات انسان تبعیت میکنند و هیچ چیزی هم حیوانات نمیگویند و همه کارها ر ا انجام میدهندولی انسان اینگونه نیست؛ انسان در هر دقیقه تغییر موقعیت میدهد، تغییر خلق میدهد؛ به همین دلیل است که ما هنر زندگی کردن را نداریم و از یکدیگر دور شدیم؛ جمع این عوامل با یکدیگر به این صورت میشود که جوان کلافه میشود.
وی اظهار کرد: رسانهها و روزنامهها الان در حال جنگ و چاپ کاغذ و استفاده از جوهر است که هیچ خاصیتی هم ندارد ولی بیایید روزنامهای را ببینید که تیتر آن هم مسائل اجتماعی به صورت تصویری و آموزشی باشد؛ باید در این حوزهها تلاش شود ولی اقدامات خاصی صورت نگرفته است؛ جوانان ما در حال حاضر در جامعه چه میدانند؟ فقط جنگ و جدل را در اجتماع میبینند؛ شما در نیویورک بروید ببینید که چه بودجهای را برای آموزش زنان خانهدار گذاشتهاند؛ الان در تهران چه برنامهای برای زن خانهدار وجود دارد؟ فقط زن در خانه است.
فرهمند ادامه داد: میگوییم که یک سری کارها انجام شد ولی عمیق کار نکردهایم؛ رسانههای بزرگ ما مانند تلویزیون و رادیو کارهایی انجام دادهاند ولی آن کار عمیق نبوده است و همه میتوانند انتقاد کنند ولی آدم باید خودش مسائل و مشکلات روی کار را ببیند ولی اگر بخواهیم به صورت واقعیت به این موضوع نگاه کنیم، مقولهی آموزش صحیح و بنیادین را باید از پایه در نظر بگیریم.
وی گفت: به نظر بنده چهار وزارتخانه درگیر این مسئله هستند؛ وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، وزارت ورزش و جوانان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در کنار آنها هم یک وزارتخانه باید آنها را حمایت کند مانند وزارت بهداشت و درمان؛ منظور از بهداشت فقط بهداشت جسمی نیست بلکه بهداشت روحی هم است.
این روانشناس خاطرنشان کرد: برای برنامه ریزی باید اقشار مختلف را دسته بندی کنیم؛ برای پسران، دختران و نوجوانان چه برنامههایی را داریم، برای پدران و مادران چه برنامههایی میخواهیم، برای برنامهریزی باید تفکیک جنسیت و تفکیک سن صورت بگیرد که برنامه متناسب با هر سن را جامعهی هدف را شناسایی کنیم همچنین راههای نفوذ در جامعهی هدف را هم باید شناسایی کنیم؛ مثلاً به دانش آموز دختر دبیرستان چگونه میتوانند دفوذ کرد؟ مثلاً راه نفوذ در دل اینها چگونه است؟ مادران را چگونه میتوان کشید به پای بحثهای آموزشی؛ نقش ارگانها و ادارات خیلی متفاوت است پس متناسب با دسته بندیها ،جامعه هدف و برنامه ریزی باید متناسب با آن صورت بگیرد.
انتهای پیام /